آخرین مطالب
امکانات وب
...اما یه اتفاقایی
...یه ادمایی.
.......یه حرفایی ....
ترس هاشو بهش نشون میدن...
....
این ادم هروقت پلک روی هم میزاره ....
مدام توی خاباش داد میزنه و از همه فرار میکنه و میترسه ...
و وقتی که بیدار میشه ....
باید سکوت کنه .....
باید خودشو بزنه به اون راه که نه ....
من قویم ...
همینجوری براخودش روزارو میگذرونه ....
حتی اونقدر قویه که مثل هم سناش نمیزنه زیر گریه ...
یه سال هم میکشه که گریه نکرده ها....
فقط نمیدونه باید چیکارکنه ....
اون ادم باید چیکارکنه که عین تو عین اون اینقدر راحت زندگی میکنین
و میاین توی زندگی دیگران و بازم خیالتون راحته ...
که اون ادم بعد شما زندگی رو ادامه میده ...
یه ذره فکر کن رفیق جان .....
شاید ازتموم دنیا به تو پناه اورده ...
شاید توی زندگیش هراسونه ....
تو بیشتر با بیفکریات میبریش توی تارکی مطلق....
بازندگی ادما بازی نکنین ....
هرکی یه مشکلاتی داره که به خاطرش هرروز میمیره....
قوی هم که باشن بالاخره بایه تلنگر ....
اختیارشون از کف خارج میشه و ....
فقط خدا دستشونو بگیره ....
وقتی که هیچ کسی و هیچ جایی و و هیچ حسی حالشو خوب نمیکنه و بی تابه و مضطرب
چی کار کنه ادمی که هرروز تو فکر و دلش باخدا حرف میزنه که کمکش کنه به آخر نرسه ...
که عزیزش بازم بتونه باجسم سالم نفس بکشه ....
چیکارکنه اون ادم که اگر نابودش کردن خودش بیشتر خودشو نابود کرد ....
چیکارکنه ...
یک فنجان درد...برچسب : نویسنده : shab7sale بازدید : 45